امروز وقتی سوار ماشینم شدم ناخودآگاه یاد گذشته افتادم، همیشه دلش میخواست اولین ماشینی که بعد اون ماشینش میخره پژو پارس یا سمند باشه و من همیشه میگفتم ماشین باید جمع و جور در حد۲۰۶ باشه و اون هرگز قبول نمیکرد. امروز پیش خودم گفتم چه خوب شد که به خواسته اش رسیده و حتما بعد از اون ماشین یکی از اون دو مدل رو خریده.
ذهنم دورتر رفت، همیشه میگفت جای عروسی گرفتن و دادن شام به بقیه پولش رو برداریم و بریم یه سفر خارجی، ولی من عاشق لباس عروس پف پفی بودم و همیشه مخالف و اونم ناراحت، حتما مراسم عروسی نگرفته و پولش رو خرج یه سفر خارجی درست و حسابی کرده.
خوشحالم، چون تونسته به چیزهایی که من مانعش بودم بدون من برسه. شاید گاهی باید نباشم تا بقیه بتونن به خواسته هاشون برسن . سهم من از تمام دنیا ، نبودنه!
سفر...برچسب : نویسنده : 8nalan1236 بازدید : 189